کارگاه علوم ومعارف قرآنی 21

باسمه تعالی

شیطان و گمراهی انسان

1.محدودیت اضلال شیطان

اگر انسان سالک، صراط مستقیم را بشناسد و در آن حرکت کند و در حرکتش سرعت بگیرد و پس از این سرعت از دیگران پیش بیفتد پس از سرعت و سبقت می تواند امام و الگوی متقیان گردد در این مرحله از تکامل که انسان سالک صالح مخلص شد دیگر شیطان به او دسترسی ندارد زیرا صراط مستقیم راهی صعودی به سمت بالاست و شیطان از پایین به آن دسترسی ندارد. شیطان خود نیز به عجزش اعتراف کرده است(قال بعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلَصین)(ص 82 و 83)

بنابراین اندازه شیطنت شیطان در نظام هستی محدود است نفوذ شیطان مرزی دارد و بالاتر از آن یعنی در مقام شهود مخلَص جایی برای وسوسه ابلیس نیست زیرا شک و وسوسه در جایی اثر دارد که حق و باطلی در کار باشد و آنجا که حق محض است و باطلی نیست شیطان وسوسه ای ندارد و خودش نیز در آن مرحله نمی تواند راه یابد. پس مخلَصین که واصل به مقام حق و مرتبه صدق و سدادند از گزند اغوای شیطان ایمن هستند.

2. عدم تسلط شیطان بر انسان

قرآن کریم کار شیطان را تنها در وسوسه و نفوذ در شعور و آگاهی انسان می داند نه چیز دیگر، شیطان بشر را دعوت می کند و او را فریب می دهد و در برابر این کارش، انسان در درون خود به سلاح عقل و فطرت مسلح است و از پیام آوران الهی نیز مدد می گیرد. در این حال هرگز اختیار از انسان گرفته نمی شود و توانایی او از دستش نمی رود زیرا شیطان بر او تسلطی ندارد پس صحیح نیست که کسی بگوید: علت تام رفتار بد من شیطان است. در روز قیامت پس از آن که خداوند حکم صادر کرد و به حساب اعمال انسانها رسیدگی شد  و اهل فضیلت به پاداش خویش و تبهکاران به کیفر گناه خود رسیدند شیطان به بدکاران می گوید: ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلفتکم.(ابراهیم/22)

خدا به شما وعده حق داد که اگر راه او را بپیمایید به سعادت خواهید رسید و من نیز وعده فریبکارانه ای دادم که دروغ بود و اکنون دروغ بودن گزارش و تخلف وعده من برای شما آشکار شده است آن گاه شیطان می گوید: من هیچ وقت بر شما مسلط نبودم بلکه من فقط در حد پیشنهاد شما را دعوت کردم و شما در پذیرش آن مختار بودید ولی شما دعوت مرا به جان خریدید و با اختیار خود آن را پذیرفتید پس اکنون مرا ملامت نکنیدخودتان را سرزنش کنید(سوره ابراهیم آیه 22)

یادسپاری

مراد از آیه 16 سوره ق که میفرماید: (ولقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه) این نیست که نفس انسان عاملی مستقل برای وسوسه اوست بلکه نفس بشر ابزار شیطان و عامل فریب اوست. شیطان در نفس انسان ها وسوسه می کند من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس ناس 4-5

 وسوسه نفس با وسوسه شیطان در عرض هم نیست بلکه در طول یکدیگرند و وسوسه های نفس اماره از سوی شیطان وبا تحریک او صورت می گیرد زیرا در عالم دو مبدأ و دو مأمور هم عرض برای گمراهی نیست که کارشان وسوسه کردن باشد

منبع: کتاب هدایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ص 383-379

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 20

باسمه تعالی

قصص قرآن

قصص جمع قصه به معنای داستان و سرگذشت است. قصه در قرآن بازگوکردن سرگذشتی است که از واقعیات عینی حیات بشر حکایت دارد، تا برای آیندگان عبرتی باشد. داستان زمانی عبرت انگیز است که از متن واقع برخاسته باشد و هرگز جنبه تخیلی نداشته باشد، زیرا ترسیم و تخیل نمی­تواند واقعیت زیبایی ها و زشتی ها را ارائه دهد یا سندی مستحکم برای آن باشد

ویژگی های قصص قرآنی

1.گزینش در قصه: از ویژگی های قرآن در بیان داستان نقل گزینشی آن است یعنی هیچ داستانی را به طور کامل نقل نمی کند، بلکه به گونه گزینشی و قسمت هایی را که با هدف اصلی کلام مرتبط است بیان می کند، زیرا قرآن یک کتاب تاریخی یا داستانی نیست و صرفاً کتاب هدایت و ارشاد است. قرآن برای عبرت و پندآموزی، ارزشها و ضدارزش هایی را که در تاریخ رخ داده بازگو می کند تا تجربه های تلخ تکرار نشود و ضد ارزش ها جای ارزش ها را نگیرد. لذا در نقل داستان ها به همان اندازه که حامل پیام است اکتفا می کند.

2. واقع گرایی مطلق: قصص قرآن از نظر ادبی واقع گرا شمرده می شوند زیرا قصه های قرآنی حق بوده اند: (نحن نقص علیک نبأهم بالحق) یعنی آنچه را بر تو فرو می خوانیم و از سرگذشت آنان(اصحاب کهف) خبر می دهیم همه آن عین حقیقت است که واقع شده است و هرگز تخیل در آن راه ندارد.

3. تربیت و آموزش: از دو ویژگی پیشین روشن شد که هرگز قرآن با عنوان سرگرمی و حتی برای جلب توجه عرب جاهلی داستان سرایی نکرده، جز آن چه مقتضای حکمت بود و در تعلیم و تربیت انسان ها مؤثر بوده است. لذا قصه های قرآن که در پی اهداف مقدسی نقل شده اند هرگز در صدد ارضای تمایلات بشر نبوده است

اهداف قصص قرآنی

1.تربیت و آموزش از طریق القای غیرمستقیم

2. عبرت و تفکر

3. بیان حقایق و احیای تفکر دینی صحیح بر مبنای زدودن خرافات

4. شاهد صدق نبوت و زمینه برای گسترش دعوت

5. آرامش خاطر پیامبر و امیدآفرینی در دل های مؤمنان با نوید موفقیت

راز تکرار در قصص قرآنی

در قرآن گاه یک داستان مکرراً و با اختلاف نقل می شود. این اختلاف به تفاوت هدف ها بستگی دارد و در آن حکمتی است به عنوان نمونه در سوره توبه خطاب به منافقین چنین آمده است: (و سیری الله عملکم و رسوله ثم تردون) توبه /94 و خطاب به مؤمنین آمده: (فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون و تستردون) توبه /105 که مومنون در آیه دوم اضافه شده، زیرا اعمال توطئه آمیز منافقین را جز خدا و رسول کسی نمی داند ولی اعمال نیک مؤمنان بر همه آشکار است.

منبع: کتاب علوم قرآنی تألیف آیت الله محمد هادی معرفت، تلخیص صفحات 271 تا 284

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 19

باسمه تعالی

سوره­ های قرآن

سوره­ های قرآن مانند فصول کتاب­هاست. گروهی از آیه­ها را که در نظم قرآن میان دو بسم الله و از پی هم قرار گرفته سوره می­نامند. سوره در سه معنی آمده است: 1. شرف و منزلت پایگاهی بلند و رفیع را سوره نامند 2. به معنی بنای بلند و زیبایی که سر به آسمان کشیده است همچنین عرب باره و دیواره شهرها را سورالمدینة نامیده است. 3. به معنی النگو هم آمده است، سوره های قرآن را سوره نامیدند، زیرا چون سخن خدایی است دارای شرف و منزلت است و یا چون دژ بلند بالا و غیرقابل نفوذ و رسوخی است که گرداگرد آیه ها را فراگرفته و آن­ها را به هم پیوسته است.

حکمت تعیین سوره ها

تجزیه قرآن به سوره ها فوائد و حکمت­هایی دارد از جمله: 1. آسان کردن کار بر مردم و تشویق آنان به یادگرفتن، آموختن و از حفظ کردنش می­باشد زیرا اگر چون یک حلقه تنها بود، نه حلقه­های به هم پیوسته، حفظ و فهمش دشوار می­گشت 2. بر موضوع سخن و محور کلام دلالت می­کند زیرا در هر سوره­ای موضوع روشنی است که از آن گفتگو می کند مانند سوره بقره، یوسف و ... 3. هر قاری و یا خواننده ای سوره ای را به پایان برده و دیگری را آغاز کند، شادمان­تر و خرسندتر می­گردد وبهتحصیل بقیه آن بیشتر برانگیخته می­شود.

نام و شماره سوره­ها

هر سوره ای نامی دارد و بسیاری از سوره ها هر یک چند نام دارد که در روایات مختلف آمده است و چنین گفته اند که نام سوره ها توقیفی است. نام هر سوره با متن آن مناسب و بستگی تام دارد چنان که سوره بقره را به مناسب داستان بقره و حکمت شگفتی آوری که در آن هست بدین نام خوانده اند و سوره نساء را به علت احکام زنان و سوره انعام را به جهت احوال چارپایان چنین نامیده اند. سوره هایی که چند اسم دارند یکی از آن میان مشهورتر و معروف تر است.

اما در مورد تعداد سوره ها چنانکه در مصحف عثمانی آمده، ارباب حل و عقد همگی آن را 114 سوره می دانند اولش فاتحة الکتاب و آخرس ناس. این را هم اضافه کنیم که گفته اند بر حسب حکم امام صادق(ع) مجموع سوره های قرآن 112 سوره است چون ایشان سوره های فیل و قریش را یکی میدانست و سوره های و الضحی و الم نشرح را نیز در حکم یک سوره می گرفت.

سوره ها از جهت بلندی و کوتاهی نیز یکسان نیستند. کوتاه­ترین سوره، سوره کوثر که 3 آیه دارد و بلندترین سوره ها بقره است که 286 و یا 285 آیه دارد و بیشتر آیات آن بلند می باشد به خصوص بلندترین آیه ها که آیه دین «وام» نام دارد در آن قرار گرفته است. میان دو سوره نیز سوره های بلند و متوسط و کوتاه گوناگون قرار دارد.

منبع: کتاب تاریخ قرآن، دکتر محمود رامیار صفحه 581

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 18

                                                    130


 

قرآن و امام حسین ( علیه السلام )

1-   امام حسین فرزند رسول خدا ( صلی الله علیه  وآله وسلم ) :

مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصدیح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) نازل شده است و پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) تنها کسی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و علی ( علیه السلام ) بودند و درنتیجه جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست که منظور از ابنائنا امام حسن و امام حسین هستند .[1]

آل عمران –61

2-   امام حسین ( علیه السلام ) پاک و مطهر است :

مرحوم استاد علامه طباطبایی در این زمینه می فرمایند : خداوند سبحان به طور مستمر و مداوم اراده نموده که شما اهل بیت را به موهبت عصمت اختصاص دهد بدین نحو که اعتقاد باطل و نادرست و همچنین آثار عمل زشت را از شما اهل بیت ( علیه السلام ) بزداید و دور سازد و به جای آن عصمتی را جایگزین کند که حتی اثری از آن اعتقاد باطل و عمل ناپسند در دل هایتان نباشد و درنتیجه طبق نص صریح قرآن امام حسین ( علیه السلام ) پاک و مطهر است .[2]

احزاب -33     

3-   اطاعت و پیروی از دستورهای امام حسین ( علیه السلام ) لازم و واجب است :

در روایات متعددی که از پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم ) از طریق شیعه و سنی نقل شده است منظور از اولی الامر امامان دوازده گانه اند که نام و مشخصات هر یک توسط آن حضرت به طور صریح و دقیق بیا ن شده است ، که از جمله آن هاست :

حدیث جابر که در آن نام یکایک از ائمه معصومین ( علیه السلام ) از علی تا امام زمان ( عجل الله و تعالی فرجه ) ذکر گردیده است . پس اطاعت و پیروی امت اسلام از اولی الامر لازم شمرده شده است که امام حسین یکی از آنان می باشد .[3]

آل عمران –59

4-    محبت و دوستی امام حسین ( علیه السلام ) از امت خواسته شده است :

قل لا اسئلکم علیه اجرّا الا الموده فی القربی - بگو ای پیامبر در برابر انجام رسالتم از شما خواستار اجرو پاداش نیستم جز مودت و دوستی خاندانم - سیوطی در الدارالمنثور در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که تفسیر این آیه این است که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود : حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید و آن ها را به سبب من دوست دارید . باید به این نکته توجه داشت که لازمه دوست داشتن ، اطاعت کردن است محبتی که همراه با اطاعت کردن نباشد ادعایی بیش نیست و بدینسان دل در گروه محبت حسینی داشتن و اطاعت از او فرض و واجب می نماید .[4]                                                                  شوری-23

5-    امام حسین ( عیله السلام ) مظلوم است :

وَ مَن قُتِلَ  مَظلوماٌ فَقَد جَعَلنا لِوَ لِیّهِ  سلطاناً ( اسراء –33 ) –کسی که مظلوم کشته شد برای ولی او سلطه ( حق قصاص ) قرار دادیم[5] –از امام صادق ( علیه السلام ) روایت شده که این قسمت از آیه درباره امام حسین نازل گردیده است .[6]      

6-    امام حسین ( علیه السلام ) صاحب نفس مطمئنه است :

در حدیثی از امام صادق ( علیه السلام ) می خوانیم : صوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین بن علی ( علیه السلام ) است ، هرکس آن را بخواند با حسین بن علی ( علیه السلام ) در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود .[7]

مغرفی این سوره  به عنوان سوره حسین بن علی ( علیه السلام ) به خاطر این است که مصداق روشن نفس مطمئنه که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده ، حسین بن علی ( علیه السلام ) است همان گونه که در حدیثی از امام صادق آمده است .[8]

آیات آخر این سوره یعنی امام حسین ( علیه السلام ) زیارت امام حسین –السلام علیک یا شریک القرآن - سلام و درود بر تو ای شریک قرآن .[9]

7-    در روایتی امام حسین ( عله السلام  ) مراتب و معارف قرآن کریم را این گونه بیان می فرمایند :

کتاب خدا بر چهار چیز استوار است، عبارات و رمزها ( اشاره ها ) و لطایف و حقایق ،عبارات آن برای توده مردم است، اشاره و رموزات از آن خواص و بندگان ویژه و لطایف آن برای اولیاست و حقایق آن نیز برای پیامبران است .[10]                                             

عبارات  :  شناخت مفاهیم در حد ترجمه و دانستن لغات

اشارات  :  تفسیر

لطایف  :  بالا تر از تفسیر ( یاران خاص پیشواین معصوم )

حقایق  :  ذات قدسی و مکنون ملکوتی قرآن است که اتصال و تماس با آن از آن معصوم است و دست دیگران کوتاه است .[11]

8-    سر مبارک امام حسین ( علیه السلام ) چه آیاتی را تلاوت کرد ؟

1-    زید بن ارقم می گوید : سر مبارک را دیدم که قرآن می خواند ( کهف –9 ) موی بر تنم راست شد و گفتم این ماجرا عجیب تر از جریان اصحاب کهف است .

شاید علت انتخاب این آیه به این منظور است که به مردم بفهماند که شما می پندارید، داستان اصحاب کهف عجیب است که از ستم گر زمان خود برای رهانیدن دین خویش دور شدند به غار پناه بردند، نه عجیب داستان ماست که با عزمی استوار به مقابله با ستمگر زمان خود برخاستیم و حتی زنان و کودکان خویش را در این مبارزه همراه خود آوردیم .

2-    وقتی سر را به درختی آویزان می کنند و نوری از آن ساطع می شود و می خواند : وَسَیَعلَمُ الذّینَ ظَلَمُوا اَیّ مُنقَلَبِ یَنقَلِبُون : و کسانی که ستم کرده اند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت. ( شعراء –227 )

3-    سلمه بن کهیل می گوید : از زبان مقدس سر شنیدم که می گوید : فسَیکفیکهم اللهُ وَ هو السمیع العلیم : به زودی خداوند آنان را از تو کفایت خواهد کرد که او شنوای داناست .( بقره –137 )

4-    ابن وکیده صدایی می شنود اما نمی داند که از سر مقدس است یا از دیگری، ناگاه سر اورا خطاب می کند « یا بن وکیده ! اما علمت انا معشر الائمه احیاء عند ربهم یرزقون : ای ابن وکیده آیا نمی دانی که ما امامان نزد پروردگار خود زنده هستیم .[12]

 



[1]مجمع البیان، ج2، ص452

[2]المیزان، ج16، ص331

[3]مجمع البیان، ج3، ص62

[4]- شوری/23

[5]البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص418

[6]بحارالنوار، ج44، ص218

[7]مجمع البیان، ج10، ص481 ، نورالثقلین، ج5، ص577

[8]بحارالنوار، ج44، ص219

[9]مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین ( علیه السلام )، ص763

[10]بحار الانوار، ج89، ص20

[11]امام حسین و قرآن ( مرکز فرهنگ )، ص80

[12]دلائل الامامیه، ص87

کارگاه عاوم ومعارف قرآنی 17

روح در قرآن

       روح عجیب ترین و اسرار آمیزترین پدیده های عالم هستی است و با اینکه از همه چیز به ما نزدیک تر است ما از معرفت و شناسایی آن بسیار دوریم . تلاش ها و کوشش های دانشمندان و فلاسفه برای شناخت روح هیچ زمانی متوقف نشده ست و در پرتو آن از رازهایی پرده برداشته اند، ولی هنوز چهره اسرار آمیز روح دگرگون نگردیده و سؤالات بدون جواب در این زمینه بسیار است .

      آیات قرآن نیز روی این پدیده بزرگ جهان هستی تکیه کرده و با اهمیت فراوان از آن یاد نموده است. در این راستا به نمونه هایی از آیات قرآن که درباره روح است می پردازیم :

1-   سوگند به نفس آدمی وآن کسی که آن را منظم ساخته سپس فجور و تقوا را به او الهام کرده است .[1]

2-   از تو درباره روح سئوال می کنند، بگو : روح از فرمان پروردگار من است، جز اندکی از دانش به شما داده نشده است .[2]

3-   به خاطر بیاور، هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت : من بشری را از گل خشکیده ای که از گل بدبویی گرفته شده خلق می کنم هنگامی که آن را منظم ساختم و از روح خود در او دمیدم، همگی بر او سجده کنید.[3]

4-   خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آن ها را صادر کرده نگه می دارد و ارواح دیگری ( که باید زنده بماند ) باز می گرداند تا سرآمد معینی، در این امر نشانه های روشن است برای کسانی که تفکر می کنند .[4]                                                                                           لغت روح:

    این واژه در اصل به معنی نفس کشیدن و دمیدن است و بعضی از ارباب لغت معتقدند که روح در اصل از ریح مشتق شده است که به معنی باد و نسیم هواست و از آن جا که روح انسان یعنی همان گوهر مستقل و مجردی که سرچشمه حیات و تفکر و اندیشه است جوهر لطیفی است که از نظر تحرک و حیات بخش بودن همچون نفس و نسیم است . این واژه در آن به کار رفته است، به علاوه پیوند روح با بدن رابطه نزدیکی با نفس کشیدن دارد لذا این کلمه در مورد روح انسان استعمال شده است .

        به هرحال موارد استعمال این واژه در قرآن مجید بسیار متنوع است گاه به معنی فرشته وحی و گاه به معنی فرشته بزرگی که از فرشتگان خاص خداست یا مخلوقی برتر از فرشتگان آمده و گاهی به نیروی معنوی الهی که مؤمنان را با آن تقویت می کند، آمده است . و زمانی نیز به معنی روح انسانی آمده که در آیات فوق به آن اشاره شده است :

 در نخستین آیه مورد بحث سوگند به روح آدمی و خالق روح خورده  است همان خداوندی که روح را آفرید و قوای روحی انسان را تنظیم کرد از حواس ظاهر گرفته که مقدمه ادراکات  تا نیروی تفکر، حافظه، تخیل، ادراک، ابتکار، اراده، تصمیم و پس از تنظیم این قوا طرق هدایت را به او آموخت با این که قوای روحی انسان بسیار متنوع و فراوان است ولی از میان آن ها قرآن روی مسئله الهام، فجور و تقوا انگشت می گذارد چرا که این مسئله در سرنوشت انسان و خوشبختی و بدبختی او تأثیر دارد .

      در دومین آیه اشاره به سؤالی می کند که از سوی جمعی از مشرکان یا اهل کتاب مطرح شده بود.آن ها خدمت پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم )  رسیدند و سؤالاتی از جمله درباره روح پرسیدند و قرآن به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) دستور داد به آن ها بگو روح از فرمان پروردگار من است . این پاسخ سر بسته، اشاره ای پر معنی به اسراآمیز بودن این پدیده بزرگ عالم هستی است و برای این که کسی نگوید چرا تمام اسرار روح بازگو نشده است در پایان آیه می افزاید : جز اندکی از علم و دانش به شما داده نشده است .

     در آیه سوم دونکته جلب توجه می کند : نخست اضافه روح انسان به خداوند است می فرماید : از روح خودم که این دلیل بر نهایت عظمت و اهمیت روح انسانی است و به اصطلاح از قبیل اضافه تشریفیه است مثل بیت الله ( خانه خدا ) و شهرالله ( ماه خدا ) که اشاره به اهمیت خانه کعبه و عظمت ماه مبارک رمضان است و گرنه همه جا خانه اوست وهمه ماه ها، ماه اوست .

     و دیگر امر به سجده تمام فرشتگان در برابر آدم بعد از نفخ روح است و این دلیل دیگری است بر عظمت مقام انسان، چرا که سجده یعنی نهایت خضوع آن هم از ناحیه همه فرشتگان بهترین نشانه مقام والای آدم محسوب می شود .

     در چهارمین آیه اشاره به مسئله بقاء روح می کند با توجه به این که توفی به معنی قبض کردن و دریافت کامل است و انفس به معنی ارواح می باشد روشن می شود که در حال مرگ روح به طور کامل به فرمان خدا از بدن جدا می شود ولی به هنگام خواب این جدایی به طور ناقص صورت می گیرد . از این آیه به خوبی استفاده می شود که انسان ترکیبی از روح و جسم است و روح گوهر غیر مادی است و خواب مرحله ضعیفی از مرگ و ضعیف شدن رابطه روح و جسم است . و نیز استفاده می شود که مرگ به معنای فنا و نابودی نیست بلکه نوعی بقا و ادامه حیات است .

    بحث روح از آن گسترده تر است که بتوان تمام ابعاد آن را در این گفتار فشرده بیان کرد . این بحث را باحدیث جالبی از حضرت علی ( علیه السلام ) پایان می دهم . آن حضرت فرمودند : « روح در بدن آدمی همچون معنی در لفظ است » یکی از دانشمندان به نام صفدی می گوید : من مثالی درباره روح از این مثال زیباتر و گویاتر ندیدم، آری روح همچون معنی است و جسم همچون لفظ است .

 

منبع : کتاب پیام قرآن آیت الله مکارک شیرازی، ج2، با تخلص، ص114 تا 130

 

 

 



[1]شمس – 7 و 8

[2]اسراء - 85

[3]حجر – 28 و 29

[4]زمر - 42

کارگاه علوم ومعارف قرآن 16

باسمه تعالی

معرفی برخی از آیات نامدار

آیات نامدار آیاتی چند از قرآن کریم است که بر آن ها نامی خاص نهاده باشند گاهی از این آیات به آیات صاحب عنوان یا صاحب نام نیز تعبیر می شود. در طول تاریخ تفسیر و قرآن پژوهی، برخی از آیات قرآن کریم به سبب ویژگی خاصی که داشته اند شهرت بیشتری یافته و مورد توجه قرار گرفته اند. این آیات به تدریج با نامی ویژه شهرت یافته اند نام این آیات در بسیاری موارد، برگرفته از واژگان به کار رفته در خود آیات است مانند: آیه الکرسی(بقره/255) و آیه اذن(توبه/61)...

آیات دارای نام در قرآن، همگی شهرت یکسان ندارند، شهرت بسیاری از آن ها اندک و نام آنها فقط از سوی یک یا چند نفر از دانشوران به کار رفته است، پیشینه نام گذاری برخی از آیات نیز به زمان پیامبر(ص) و امامان معصوم بر می گردد مانند: آیه ملک(آل عمران/26) و آیه عزت (اسراء/17)....

با جست وجوی انجام شده، مجموع این آیات به بیش از 170 آیه می رسد که در این مبحث به برخی از این آیات اشاره می کنیم.

1.آیه احسان

آیه 90 سوه نحل آیه احسان نام گرفته است«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتای ذی القربی و ینهی عن الفخشا و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون» در حقیقت خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشش بخ خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد به شما اندرز می دهد باشد که پند گیرید.

این آیه شش اصل مهم را بازگو کرده به سه اصل مثبت عدالت، نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از سه اصل منفی ارتکاب فحشا، اعمال ناپسند و ستم و سرکشی نهی می فرماید. از میان اصول مثبت، عدالت اصلی جامع و فراگیر و به معنای قرار دادن هر چیزی در جای خود است. بنابراین هرگونه انحراف، افراط و تفریط، تجاوز از حد و تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف عدالت است. بخشش به خویشاونداان نیز اهمیتی ویژه میان نیکی های دیگر دارد و آوردن آن به طور جداگانه با این که از مصادیق احسان است می تواند بیانگر این اهمیت باشد. در میان اصول منفی که در این آیه مورد نهی الهی قرار گرفته اند. ستم و تعدی به حقوق دیگران دارای قبحی فزون تر در مقایسه با دیگر زشتی هاست و بدین سبب با آن که بغی خود از منکرات به شمار می رود به صورت ویژه آورده شده است.

بر اساس این آیه شریفه، عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان از تمایلات فطری انسان و نیز بیزاری از فحشا، زشتی و ستم نهفته در نهاد آدمیان است. زیرا ذیل آیه می فرماید: لعلکم تذکرون» تذکر یاد آوردن چیزی است که انسان پیش تر به گونه ای از آن آگاه بود یا بدان تمایل داشته است. به گفته این مسعود آیه ای جامع تر از این در قرآن نیست وعثمان بن مظعون می گوید: از آن روزی که رسول خدا(ص) این آیه را بر من قرائت کرد اسلام در دلم جای گرفت و پیامبر را دوست می داشتم.

2.آیه اعراف

آیه 46 سوره اعراف را آیه اعراف گویند. بر اساس این آیه بر اعراف مردانی هستند که هر یک از بهشتیان و جهنمیان را به چهره ها یشان می شناسند (و علی الاعراف رجای یعرفون کلا بسیماهم) بر اعراف مردانی هستند که هر یک (از آن دو دسته) را از سیمایشان می شناسند.

درباره معنای اعراف همچنین مصادیق رجالی که بر اعراف قرار دارند آرای گوناگونی مطرح است. علامه طباطبایی منظور از اعراف را قسمت های بالای حجابی دانسته که بین بهشت و دوزخ حایل است به طوری که اعرفیان در آن جا هم دوزخیان و هم بهشتیان را می بینند

علامه طباطبایی نظریات گوناگون مطرح درباره کسانی که بر اعراف قرار دارند(اصحاب الاعراف) را در سه دسته گردآورده و تلخیص کرده و از میان این سه، این قول را برگزیده است که مقصود از آنان صاحبان مقام و منزلت است که بر اساس روایات بر پیامبران، امامان، عالمان و اشخاصی دیگر(عباس، حمزه، جعفر طیار) تطبیق شده است.

امیرمؤمنان در همین باره فرمود: این ماییم که در قیامت بین آتش و بهشت می ایستیم، پس هر کسی ما را یاری کرده باشد او را به سیمایش شناخته داخل بهشت می کنیم و هر کس ما را دشمن می داشته، می شناسیم و به دوزخ روانه اش می کنیم.

3.آیه تسمیه

بسم الله الرحمن الرحیم را آیه تسمیه یا بسمله می گویند. در آغاز همه سوره های قرآن به جز سوره توبه آمده است و در سوره نمل افزون بر آغاز سوره در آیه 30 نیز در شروع نامه سلیمان تکرار شده است و همبن بسم الله به اتفاق شیعه و سنی جزء سوره به شمار می آید.

امامیه بر اساس روایات اتفاق دارند که بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز سوره ها، به جز سوره توبه، آیه ای از همان سوره به شمار می رود و هر کس آن را در نماز ترک کند نمازش باطل است زیرا هیچ نمازی جز به فاتحه الکتاب(سوره حمد) صحیح نیست و بسم الله مکمل و جزء این سوره است.

بر اساس روایتی از پیامبر اسلام(ص) هر عمل مهمی که بدون نام خدا آغاز شود بی فرجام و ناقص خواهد ماند. بنابراین برای جاودانه بودن امور و روبه رو نشدن با شکست و نافرجامی باید به کارها رنگ خدایی داد و آن را با نام خداوند ازلی و ابدی که زوال و فنا در او راه ندارد آغاز کرد. از همین رو خداوند به پیامبر اکرم(ص) فرمان می دهد تبلیغ خود را با نام خدا آغاز کن «اقرأ باسم ربک» چنان که نوح و همراهان وی حرکت کشتی را با نام خدا شروع کردند(بسم الله مجرها و مرسها) و سلیمان نامه اش را با نام خدا آغاز کرد(انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم) خداوند سبحان با شروع کلام خود با بسم الله این ادب را به آنسان ها آموخته است که کلامشان را با بسم الله آغاز کنند.

4.آیه تهلکه

برخی  آیه 195 بقره را آیه تهلکه نامیده اند. این آیه به انفاق در راه خدا فرمان داده و از ترک انفاق که مایه نابودی است برحذر داشته است (وانفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یحب المحسنین» در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد. برخی نیز تهلکه را به افراط در انفاق یعنی انفاق همه دارایی شخص معنا کرده اند.

5.آیه حفظ

خداوند هماره قرآن کریم را خود حافظ و نگهبان است آیه 9 سوره حجر به سبب تصریح به این مطلب آیه حفظ نام گرفته است(انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) بی تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و به طور قطع نگهبان آن خواهیم بود. مقصود از ذکر قرآن کریم است. خداوند در این آیه وعده داده است که قرآن را محافظت کند تا از بین نرفته و کم و زیاد و فراموش نشود.

آیات نامدار بسیاری در کتب علوم قرآن و تفسیر ذکر شده است که ما تنها به عنوان نمونه به 5 آیه اشاره کردیم.

منبع: آیه های نامدار تألیف علی خراسانی و سید محمود دشتی

 

 

 

کارگاه علوم ومعارف قرآن 15

باسمه تعالی

یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب(رعد/39)

خدا آنچه را می خواهد محو می کند و آنچه را خواهد تثبیت می کند و اصل کتاب نزد اوست

بدا در قرآن

به عقیده یهود قلم قضا و قدر از نخستین روز به ضبط و اندازه گیری اشیاء و هستی ها جاری شده است و دیگر محال است که مشیت خدا بر خلاف آن تعلق گیرد و آن را تغییر دهد. در اثر این عقیده است که یهود می گویند: خداوند از دادن و پس گرفتن و از کم و زیاد کردن در جهان خلقت دست بسته است، زیرا به همه اینها قلم تقدیر و علم ازلی جاری شده و به اصطلاح مقدر گردیده است و تغییر آن محال و غیر ممکن است: «و قالت الیهود ید الله مغلولة»

جای شگفت و تعجب است که یهود چگونه خدا را عاجز و دست بسته می دانند و از او سلب قدرت و اختیار می کنند

بدا از نظر شیعه

شیعه درست برعکس یهود دست خدا را به همه گونه خلق و ایجاد و حتی تغییر و تبدیل در خلق شده ها و تقدیر شده ها باز می دانند و خداوند را به این گونه عملیات قادر می شناسند و نام این عمل را نیز بدا می نامند ولی باید توجه داشته باشید که این بدا و تغییر در پدیده ها و سرنوشت ها که شیعه بدان معتقد است در مواردی می تواند به وقوع بپیوندد که تقدیر حتمی نبوده و به تصویب نهایی الهی نرسیده باشد و اما مقدرات حتمی و مصوبات نهایی از نظر شیعه هیچ گونه قابل تغییر و تبدیل و بدا بردار نیست و اگر می خواهید موارد بدا را به طور کامل بشناسید به معنی و اقسام قضا و سرنوشت که در ذیل توضیح داده شده است توجه فرمایید:

اقسام و قضا و موارد بدا

1.علم مکنون یا اختصاصی

بعضی از قضاها و تقدیرات الهی به طوری است که جز خدا کسی از آن آگاه نیست. علومی است که خداوند کسی را از آن مطلع و آگاه نساخته و از علوم اختصاصی وی می باشد، جای تردید نیست که در این نوع قضاها و تقدیرات بدا و تغییری واقع نمی شود.

2. قضای حتمی

آنچه را خداوند به پیامبر و یا فرشته ای وقوع حتمی آن را اطلاع داده است قضای حتمی می نامند و به این گونه تقدیرات بدا و تغییر راه ندارد

3. قضای غیر حتمی

اگر خداوند وقوع چیزی و یا عدم آن را تقدیر کند وچگونگی آن را به فرشتگان و پیامبرانش اطلاع دهد ولی تحقق و وقوعش را به اراده و مشیت مشروط و معلّق سازد

این گونه تقدیرات را قضای غیر حتمی می گویند و در این نوع تقدیرات گاهی بدا حاصل می شود یعنی گاهی ممکن است در این گونه موارد به علل و مصالح خاصی، مشیت خدا بر خلاف آن تعلق بگیرد و تغییری در آن به وجود آید که آن را بدا می نامند و خداوند در این مورد می فرماید:

1.یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.(رعد/39)

خداوند آنچه را که بخواهد محو می کند و از صفحه لوح تقدیرات می زداید و آنچه را که بخواهد در همان لوح ثابت می دارد و امّ الکتاب(علم حتمی) در نزد اوست.

       دلیل روایی بر بدا

امام صادق(ع) فرموده است که : « چون شب قدر فرا رسد فرشتگان و کاتبان اعمال بندگان به نزدیک ترین آسمان فرود می آیند و در آن جا تمام تقدیرات همان سال را اندازه گیری کرده و آنها را ثبت می کنند و هر وقت خدا خواست چیزی از آن را تقدیم و تأخیر و یا کم و زیاد کند و تغییراتی در آن به وجود آورد، به فرشته مربوط که مأمور این گونه تغییرات می باشد دستور می دهد آنچه را که می خواهد از صفحه تقدیرات بزداید و به جای آن چیز دیگری را بنگارد.(بحار الانوار، باب بدا و نسخ 2/133 چاپ کمپانی)

آثار عقیده به بدا

طرح مسأله بدا و عقیده به آن موجب می شود که انسان توجه کامل خود را به خداوند معطوف بدارد و به درگاه وی روی آورد و از اوطلب حاجات و دفع بلایا و مصیبات کند. عزت، توفیق عمل و عبادت و همه گونه وسایل خیر و سعادت را در پیش وی بجوید و از عوامل بدبختی و شقاوت به او پناه ببرد. این مرحله از عبودیت و بندگی درگرو عقیده به بدا است. زیر با در نظر گرفتن مسأله بدا خداوند می تواند سرنوشت ها و تقدیرات را تغییر دهد و در اثر دعا و نیایش، اصرار و الحاح انسان، دگرگونی هایی در تقدیرات ایجاد کند و محو یا اثباتی در سرنوشت او به عمل آورد.

منبع: کتاب بیان در علوم و مسائل کلی قرآن ج 2

تألیف سید ابوالقاسم خویی ترجمه محمد صادق تجمی – هاشم زاده هدسیی(تلخیص صفحات 667 تا 687)