کارگاه علوم ومعارف قرآنی 14

باسمه تعالی

علم غیب در قرآن

آیات قرآن در زمینه علم غیب دو دسته است: نخست آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند معرفی کرده است و از غیر او نفی می کند مانند: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو.» انعام/59 کلیدهای غیب به دست اوست و جز او کسی آن ها را نمی داند.

گروه دوم آیاتی است که به روشنی نشانه آگاهی اجمالی از غیب است.

مانند: «و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء» آل عمران/179 چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کسی را بخواهد بر می گزیند

در اینجا طرق مختلفی برای جمع میان آیات وجود دارد:

الف) منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است بنابراین غیر او مستقلا هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند و دیگران هر چه دارند از ناحیه خداست، به الطاف و عنایات اوست و جنبه تبعی دارد. شاهد این جمع همین آیه فوق است که می گوید: خداوند هیچ کس را از اسرار غیب آگاه نمی کند مگر رسولانی که برگزیده او هستند.

ب) اسرار غیب دو گونه است: قسمتی مخصوص خداست و هیچ کس جز او نمی داند مثل قیام قیامت و مانند آن و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء می آموزد چنان چه علی(ع) می فرماید: علم غیب تنها علم قیامت است که آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداست و اوست که باران را نازل می کند و آن چه در رحم مادران است را می­داند و هیچ کس نمی داند فردا چه می کند یا در چه سرزمینی می میرد.(نهج البلاغه/خطبه 128)

ج) خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است ولی انبیاء و اولیاء ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم می دهد، این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می شود. شاهد این جمع روایاتی است که در کتاب اصول کافی با عنوان «ان الائمة اذا شاءوا ان یعلموا علموا.» امامان هرگاه بخواهند چیزی را بدانند به آن ها تعلیم داده می شود.

نمونه هایی از علم غیب پیامبر(ص) و حضرت علی(ع): روزی شتر رسول خدا(ص) گم شد منافقین طعنه زدند و گفتند: او ما را از اسرار آسمان ها خبر می دهد ولی نمی داند شترش کجاست وقتی این سخن طعن آمیز به گوش پیامبر رسید، فرمود: تمام اخباری که از آسمان ها می گویم از طرف خداست و خدا مرا به همه اسرار آگاه کرده است. پس جای شتر را به آنها نشان داد و فرمود: افسارش به درختی گیر کرده است، رفتند و شتر را در همان حالی که پیامبر(ص) گفته بود یافتند(بحارالانوار، ج 18، ص 109)

همچنین حضرت علی(ع) از امور غیبی مختلفی خبر داد از جمله فتنه بنی امیه و شهادت خود و حکومت بیست ساله حجاج و مکر و حیله طلحه و زبیر و نیز شهادت چند نفر از یارانش مانند: میثم تمّار، کمیل، حجر بن عدی و ...

ائمه دیگر نیز نمونه های فراوان از علم غیب داشتند که در این جا فقط به دو نمونه اکتفا شد.

منبع:

 1. تفسیر نمونه، ج 25، ص 142

2.کتاب  یکصد پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت نوشته اکبر دهقان، ص 77 و 78

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 9

اذن الهی یکی از تعبیران قرآن کریم تعبیر اذن است . مفهوم اذن آنطور که در محاورات عرفی استعمال می شود جایی به کار می رود که فاعل بخواهد در چیزی که مملوک دیگری است تصرف قانونی کند مثلا کتابی مال کسی است اگر بخواهیم آنرا مطالعه کنیم باید از صاحبش اذن بگیریم وبه همین معنی درقرآن نیز آمده است مثلا بچه ها وقتی میخواهند وارد اتاق پدر و مادر شوند اذن بگیرند. ولی مورد استعمال اذن در قرآن کریم خیلی گسترده تر از این است یعنی در امور تکوینی هم تعبیر اذن به کار رفته است و در مورد هر فاعلی که فعلش را انجام می دهد تعبیر اذن الهی به کار رفته است خواه فاعل ارادی باشد مثل انسان یا فاعل گیاهی مثل گیاه ، خواه امور دنیوی و خواه در امور اخروی مثلا سوره اعراف آیه 58. زمین خوب گیاه خود را به اذن پروردگارمی رویاند یا در مورد افعال طبیعی انسان .سوره آل عمران آیه 145 هیچکس نمی تواند بمیرد مگر به اذن الهی یا در مورد افعال انبیاء پیغمبر از پیش خود نمی تواند معجزه ای بیاورد مگر به اذن الهی . پس می توان نتیجه گرفت هیچ حادثه ای در عالم بدون استناد تکوینی به خدا تحقق نمی یابد . هر فاعلی ، هر عاملی هر نحو کاری و تصرف وتاثیری بخواهد انجام دهد باید به نیروی الهی باشد واین مقتضای توحید افعالی است . اما گاهی رسما فعل را به خدا نسبت می دهیم مثل خیلی تعبیراتی که در توحید افعالی بیان کردیم و گاهی اعتبار نازلتری است یعنی فعل را به خدا نسبت نمی دهیم بلکه به فاعلی نسبت می دهیم که آن فاعل باذن الهی کار را انجام می دهد. یکی دیگر از تعبیراتی که در مورد اذن به کار می رود در قرآن این است که خدا افعال خودش را هم گویی مربوط به اذن فرموده است یعنی کار خودش هم مربوط به اذن او باشد.این تعبیر معنایش اینست که نیاز به اذن دیگری ندارد . مثلا از کسی سوال می کنند : شما به اذن چه کسی از خانه خود خارج شدی ؟ میگوید به اذن خودم یعنی به اذن دیگری نبود پس مجموعا از این آیات می توان استفاده کرد که یکی از مراحل تحقق افعال الهی بعد از علم به هر فعلی که از خدا صادر می شودچه بلا واسطه و چه مع الواسطه (اذن ) است یعنی عقل این مفهوم را انتزاع می کند که کارهایی که در حیطه قدرت خدا ا نجام می گیرد بدون اذن او نمی شودو این اذن تکوینی است . و بعضی چیزهایی که متعلق اذن تکوینی قرا می گیرد اذن تشریعی هم دارد کتاب معارف قرآن : استاد محمد تقی مصباح یزدی

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 13

 

خلافت الهی

در آیه 33-30 سوره بقره خداوند می فرماید: واذقال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه

می خواهیم ببینیم منظور از خلافت چیست و اگر بتوان به آن مقام گفت چه مقامی بوده و نیز می خواهیم بدانیم خلافت از کیست و نیز آیا این خلافت اختصاص به شخص حضرت آدم دارد یا همه انسانها؟

مفهوم خلافت: خلافت از ریشه­ ی خلف به معنای پشت سر، فعلی که از آن گرفته ­اند، به معنای پشت سرآمدن و لازمه آن جانشین شدن است. منظور از خلیفه  در آیه شریفه چیست؟ کسانی که با بینش اسلامی آشنایند می­دانند که از دیدگاه اسلام حکومت از آن خداست و هر کس بخواهد حکومت حقی داشته باشد باید از سوی خدا منصوب شده باشد. پس کسی که از سوی خدا نصب شود، طبعا خلیفه خداست. این خلافتی است در یک امر تشریعی و جعلی و لیاقتی. ملاک تفویض خلافت الهی از سوی خدا به آدم چه بود؟ ملاک علم به اسماء شاید بتوان گفت ملاک خلافت جامعیت بین اسماء است. یعنی موجودی لایق خلافت است که همه اسماء را بداند آیا این خلافت ویژه حضرت آدم است یا در انسانهای دیگری نیز ممکن است؟ آیه دلالتی بر اعضا ندارد و در میان نوع انسان افراد دیگری یافت می­شوند که به آن مقام می­رسند منتها چون خلفاء غیر حضرت آدم از نسل حضرت آدم بودند می­بایست قانون توالد و تناسل بر بشر حاکم می­شد و افراد زیادی بوجود خواهد داشت زیرا چنانکه گفتیم غرض اصلی و آخرین نکته: اینکه تا پایان خلقت انسان، خلیفه خدا بر زمین وجود خواهد داشت زیرا چنانکه گفتیم غرض اصلی همین است و اگر این موضوع منتفی گردد نقض غرض خواهد شد

کارگاه علوم ومعارف قرآن12

شیوه های قرآن در بررسی مسئله معاد

قرآن کریم در مسئله معاد و بحث با منکران شیوه های گوناگونی را بکار گرفته است از یک سو منکران را خلع سلاح می کند و از سوی دیگر شبهات را دفع می کند و از سوی دیگر نمونه های از زنده شدن مردگان را در همین جهان ارائه می دهد و سرانجام برهان بر ضرورت معاد می آورد.

1-    خلع سلاح:

انشقاق / 14: انه ظن ان لن یحور : انسان گمان می کند که باز نمی گردد.

صافات / 16: ء اذامتنا و کنا ترابا و عظاما ء انا لمبعثون : آیا چون مردیم و خاک شدیم دوباره زنده می شویم؟

2-    دفع شبهات:

شبهه ممکن است در این جا پیدا شود که بدن متلاشی شده و خاک شده دیگر قابلیت زنده شدن را ندارد. برای رفع این شبهه خداوند بیاناتی دارد. خداوند اشاره به زنده شدن گیاهان دارد: اعراف / 57: خداست که باد را پیشاپیش رحمتش(باران) فرستاد تا آنگاه که بادها ابرهای سنگین را با خود بردارند و می رانیم این ابرها را به سرزمین مرده و با آن ابر آب را می باریم و با آن هرگونه ثمری را می رویانیم، مردگان را نیز همین گونه زنده می سازیم باشد که پند گیرید.

شبهه دیگر اینکه چون روح بخواهد به بدن برگردد خدا از کجا می داند که کدام روح از آن کدام بدن است. شبهه آنان در مورد علم خداوند است در حالی که قرآن بیان می کند که خداوند نه گمراه می شود و نه فراموش می کند( طه / 51 و 52)

3-    اثبات معاد:

سوره ص آیه 28 می فرماید: آیا ما آنان را که ایمان دارند و کارهای شایسته می کنند مانند فساد کنندگان در زمین قرار می دهیم یا پرهیزگاران را با تبهکاران یکی می دانیم؟ پس عدل الهی اقتضا می کند که جهان دیگری باشد تا هر یک به نتیجه عمل خود برسند.

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 11

پیامبر در قرآن

خداوند در آیه 27 سوره احزاب می فرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه (براستی در رفتار رسول خدا برای شما الگوی نیکویی است)

امام حس(ع) می فرمایند: از دایی ام خواستم که مقداری از اوصاف پیامبر(ص) را برایم بگوید گفت: سکوت ایشان همیشه طولانی بود سخنانی واضح، کوتاه، بسیار مفید و بدون اضافات و نقص ادا می فرمود. در حق کسی ستم نمی نمود و کسی را خوار و ذلیل نمی شمرد. هرگاه می خواست اشاره نماید با تمام دست این کار را انجام می داد. او در تمامی امور فردی معتدل بود. برای هر کاری برنامه ای داشت. در حق کسی کوتاهی و یا به حقوق دیگران تجاوز نمی کرد.

انس بن مالک می گوید: پیامبر(ص) شجاعترین و بخشنده ترین مردم بود. عبدلله بن عمر گفت: خشنودی و خشمگینی ایشان از چهره اش مشخص می باشد و هنگامی که خشنود می شدند چهره اش همچون آینه می درخشید گویی که همچون آینه دیوار در چهره اش دیده می شد و هنگامی که خشمگین می شد رنگ چهره اش تیره می گشت.

امام صادق(ع) می فرمایند: پیامبر هرگاه داخل منزلی می شد در پایین ترین مکان مجلس و در کنار محل ورودی می نشست.

در مجمع البیان آمده که هر گاه پیامبر از امری ناراحت می شدند نماز می خواند.

پیامبر فرمودند: هر که از ما چیزی بخواهد اگر داشته باشیم از او دریغ نمی کنیم.

پیامبر فرمودند: تا می توانی صبح و شب تلاش کن و در قلبت قصد فریب و نیرنگ کسی را نداشته باش چرا که این از سنت من است و کسی که سنتم را زنده کند همانا مرا زنده کرده است و کسی که مرا زنده کند در بهشت با من خواهد بود.

پیامبر از سه چیز دوری می کرد: جدال، زیاد حرف زدن و همچنین از کارهای بیهوده و نسبت به دیگران سه چیز را ترک می کرد: بدگویی، سرزنش دیگران و تلاش در فهمیدن آنها.

آداب زندگی پیامبر(سنن النبی) –استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 10

هدف آفرینش جهان و انسان

پاسخ کلی اینست که آفرینش اینها برای تکامل و استعداد کمالات بیشتر است. ممکن است بگوید چرا خداوند به این موجودات همه کمالاتشان را همان از نخست نمی بخشد. این سوالی خام است اگر موجودی از اول واجد کمالات خود باشد این موجود دیگر مادی نخواهد بود بلکه مجرد است و فرض ما در موجودات مادی است. خدا چیزهایی که از اول واجد همه کمالات خود هستند زیاد خلق کرده و ما خبر نداریم پس ماده در اثر تحولات خود استعداد فیضهای جدیدی پیدا می کند خاک در اثر تحولات این استعداد را پیدا می کند که تبدیل به گیاه شود.

و سرانجام یکی از موجوداتی که ممکن است در این عالم بوجود آید انسان است تا آنجا که از روایات می توان استفاده کرد کاملترین وجودی است که خدا در عالم ماده خلق کرده است. به حسب صریح آیات جن هم موجودی مادی است و شریک در تکلیف با انسان است و چه بسا بتوان استفاده کرد که انسان بطور کلی از جن شریف تر است.

پس انسان کاملترین موجود است البته همه انسان ها در یک سطح نیستند و گاهی بعضی از حیوانات پست ترند: اولئک کلانعام بل هم اضل(اعراف 179)

و بعضی از ملائک برترند و لیاقتی پیدا می کنند که ملائک بر آنها سجده کنند. پس منظور از اینکه انسان برای تکامل آفریده شده اینست که آفریده شده تا با اختیار خود به قرب الهی برسد. و ما خلقت الجن و الانس الا یعبدون (الذاریات 56)

انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا(کهف 7): آنچه را روی زمین است زینت زمین قرار دادیم تا شما انسان ها را بیازماییم که کدامیک نیکوکارترید.

کارگاه علوم ومعارف قرآنی 9

کارگاه علوم و معارف قرآنی شماره 9

قرائات

قرائت همان تلاوت و خواندن قرآن کریم است و اصطلاحا به گونه ای از تلاوت قرآن اطلاق می شود که دارای ویزگی های خاصی است. بدین معنا که هرگاه تلاوت قرآن به گونه ای باشد که از نص وحی الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قراء معروف استوار باشد قرائت قرآن تحقق یافته است البته قرآن دارای نص واحدی است و اختلاف میان قرء بر اثر به دست آوردن و رسیدن به آن نص واحد است. اختلاف قرائات به سبب این عوامل است:

الف) اختلاف مصاحف اولیه

ب) نارسایی خط و نوشته های قرآن

ج) ابتدایی بودن خط نزد عرب آن روز

دانشمندان اهل سنت احادیث متعددی در مورد قرائات هفت گانه قرآن نقل می کنند که در یکی از آنها آمده است که پیغمبر فرمود: خداوند مرا مامور کرد که قرآن را به یک حرف قرائت کنم، از او خواستم که بر امت و پیروان من آسان گیرد لذا مرا امر داد به دو حرف قرائت نمایم، درخواست نمودم آسانتر کند دستور داد قرآن را به هفت حرف بخوانم.

روایت نزول قرآن به هفت حرف، اگر چه بطرق متعددی رسیده است ولی چون توضیح قابل توجه و مطمئنی درباره آن اظهار نشده است مجمل و عام می باشد. بنابراین تشخیص لهجات قرآن و توضیحات دیگراضافاتی است که مربوط به متن حدیث نمی باشد و در مردم این توهم را ایجاد کرده که جزء متن حدیث است. عده ای از علما و دانشمندان علوم قرآنی نوعا یادآور شده اند که قرآن جز به زبان و لغت قریش به زبان دیگر نازل نگردیده است.

ولی حقیقت مطلب این است که اگر ما مواضع اختلاف قراآت را در قرآن بررسی کنیم حتی در پیچیده ترین و ناهموارترین موارد خود طوری نیست که تلفظ یا فهم آن شاق و غیر قابل امکان باشد بلکه قبایل مختلف عرب و غیر عرب می توانستند به آن ها تکلم نموده و یا آنها را درک کنند. پس این علل و موجبات نمی توانند مجوز قراآت مختلف باشد بنابراین تعلیل نزول قرآن به هفت حرف وجه درستی ندارد و حتی حدیث مزبور را متزلزل می سازد.

رابطه ناگسستنی شیعه با قرآن:

هرگاه تاریخ قرآن مجید و دوره هایی که نسل بعد نسل بر قرآن گذشته بررسی کنیم در می یابیم که نص کنونی قرآن با وضع موجود اصولا محصول کوشش های شیعه است و اینان هستند که در حفظ و ضبط قرآن تلاش کردند و در تنظیم آن به نحو احسن و شکل گذاری و زیبایی آن از هیچ اقدامی فروگذاری نکردند در حقیقت اگر قرآنی وجود داشته باشد که بتوان آن را مصحف شیعی نامید همین مصحف موجود است. و با توجه به نقش ائمه شیعه و حفاظ و هنرمندان شیعه در طول تاریخ نسبت به مصحف باید قرآن را به شیعه منسوب کرد. علی (ع) اولین کسی است که اندیشه گردآوری قرآن را پس از پیامبر اظهار کرد و هر چند قرآنی را که ایشان گردآوری کرده نپذیرفتند ولی اندیشه گردآوری قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت. قرائت کنونی که قرائت حفض است که یک قرائت شیعی خالص است که آن را حفض که از اصحاب امام صادق(ع) است از شیخ خود عاصم روایت کرده است او نیز از بزرگان معاریف شیعه بشمار می آمد و قرائت را از شیخ خود سلمی اخذ کرده است. سلمی خود از خواص علی (ع) بود که مستقیما قرائت را از امام علی(ع) فراگرفت و حضرت علی(ع) نیز آن را از پیامبر اکرم(ص) و ایشان نیز از خداوند اخذ کرده اند.

کارگاه علوم و معارف قرآنی شماره 9

قرائات

قرائت همان تلاوت و خواندن قرآن کریم است و اصطلاحا به گونه ای از تلاوت قرآن اطلاق می شود که دارای ویزگی های خاصی است. بدین معنا که هرگاه تلاوت قرآن به گونه ای باشد که از نص وحی الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قراء معروف استوار باشد قرائت قرآن تحقق یافته است البته قرآن دارای نص واحدی است و اختلاف میان قرء بر اثر به دست آوردن و رسیدن به آن نص واحد است. اختلاف قرائات به سبب این عوامل است:

الف) اختلاف مصاحف اولیه

ب) نارسایی خط و نوشته های قرآن

ج) ابتدایی بودن خط نزد عرب آن روز

دانشمندان اهل سنت احادیث متعددی در مورد قرائات هفت گانه قرآن نقل می کنند که در یکی از آنها آمده است که پیغمبر فرمود: خداوند مرا مامور کرد که قرآن را به یک حرف قرائت کنم، از او خواستم که بر امت و پیروان من آسان گیرد لذا مرا امر داد به دو حرف قرائت نمایم، درخواست نمودم آسانتر کند دستور داد قرآن را به هفت حرف بخوانم.

روایت نزول قرآن به هفت حرف، اگر چه بطرق متعددی رسیده است ولی چون توضیح قابل توجه و مطمئنی درباره آن اظهار نشده است مجمل و عام می باشد. بنابراین تشخیص لهجات قرآن و توضیحات دیگراضافاتی است که مربوط به متن حدیث نمی باشد و در مردم این توهم را ایجاد کرده که جزء متن حدیث است. عده ای از علما و دانشمندان علوم قرآنی نوعا یادآور شده اند که قرآن جز به زبان و لغت قریش به زبان دیگر نازل نگردیده است.

ولی حقیقت مطلب این است که اگر ما مواضع اختلاف قراآت را در قرآن بررسی کنیم حتی در پیچیده ترین و ناهموارترین موارد خود طوری نیست که تلفظ یا فهم آن شاق و غیر قابل امکان باشد بلکه قبایل مختلف عرب و غیر عرب می توانستند به آن ها تکلم نموده و یا آنها را درک کنند. پس این علل و موجبات نمی توانند مجوز قراآت مختلف باشد بنابراین تعلیل نزول قرآن به هفت حرف وجه درستی ندارد و حتی حدیث مزبور را متزلزل می سازد.

رابطه ناگسستنی شیعه با قرآن:

هرگاه تاریخ قرآن مجید و دوره هایی که نسل بعد نسل بر قرآن گذشته بررسی کنیم در می یابیم که نص کنونی قرآن با وضع موجود اصولا محصول کوشش های شیعه است و اینان هستند که در حفظ و ضبط قرآن تلاش کردند و در تنظیم آن به نحو احسن و شکل گذاری و زیبایی آن از هیچ اقدامی فروگذاری نکردند در حقیقت اگر قرآنی وجود داشته باشد که بتوان آن را مصحف شیعی نامید همین مصحف موجود است. و با توجه به نقش ائمه شیعه و حفاظ و هنرمندان شیعه در طول تاریخ نسبت به مصحف باید قرآن را به شیعه منسوب کرد. علی (ع) اولین کسی است که اندیشه گردآوری قرآن را پس از پیامبر اظهار کرد و هر چند قرآنی را که ایشان گردآوری کرده نپذیرفتند ولی اندیشه گردآوری قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت. قرائت کنونی که قرائت حفض است که یک قرائت شیعی خالص است که آن را حفض که از اصحاب امام صادق(ع) است از شیخ خود عاصم روایت کرده است او نیز از بزرگان معاریف شیعه بشمار می آمد و قرائت را از شیخ خود سلمی اخذ کرده است. سلمی خود از خواص علی (ع) بود که مستقیما قرائت را از امام علی(ع) فراگرفت و حضرت علی(ع) نیز آن را از پیامبر اکرم(ص) و ایشان نیز از خداوند اخذ کرده اند.